کد مطلب:28467 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:120

مشتبه شدن امور بر کسانی که چشم بصیرت نداشتند












2143.تاریخ الیعقوبی: حارث بن حوط رانی [ به علی علیه السلام ] گفت: باور كنم كه طلحه، زبیر و عایشه بر باطلْ گِرد آمده اند؟

[ علی علیه السلام ] فرمود: «ای حارث! به راستی كه حق بر تو مُشتَبَه شده است. به راستی كه حق و باطل با مردمانْ شناخته نمی شوند؛ لیكن حق را بشناس تا اهل آن را بشناسی، و باطل را بشناس تا كسانی را كه آن را دنبال می كنند، بشناسی».[1].

2144.الأمالی- به نقل از ابو بكر هُذَلی-: حارث بن حوط لیثی نزد امیر مؤمنان علی بن ابی طالب آمد و گفت: ای امیر مؤمنان! گمان نمی كنم طلحه و زبیر و عایشه، جز بر حق، احتجاج كنند!

[ امیر مؤمنان] فرمود: ای حارث! به راستی كه اگر زیر پایت را بنگری و به بالای سرت ننگری، از حق، منحرف می شوی. به راستی كه حق و باطل با مردمان شناخته نمی شوند؛ لیكن حقیقت را با پیروی پیروان حق بشناس، و باطل را با دوری جُستن آنان كه از آن دوری می جویند».

حارث گفت: چرا مانند عبد اللَّه بن عمر و سعد بن مالك نباشم؟

امیر مؤمنان فرمود: «به راستی كه عبد اللَّه بن عمر و سعد، حق را خوار ساختند و باطل را یاری نرساندند. كِی آن دو پیشوایان خوبی بوده اند تا از آنان پیروی شود؟!».[2].

2145.شرح نهج البلاغة- به نقل از ابو مخنف-: مردی در برابر علی علیه السلام به پا خاست و گفت: ای امیرمؤمنان! چه فتنه ای از این بزرگ است كه برخی جنگاوران جنگ بدر، با شمشیر به سراغ برخی دیگر می روند؟

علی علیه السلام فرمود: «وای بر تو! آیا فتنه ای هست كه من فرمانده و رهبر آنم؟! سوگند به آن كه محمّد را به حق برانگیخت و او را عزّت بخشید، نه دروغ می گویم و نه به من دروغ گفته شده است. نه من گم راه شدم و نه به واسطه من كسی گم راه شد. نه من لغزیدم و نه كسی به واسطه من لغزید.

به راستی كه من دلیلی روشن از پروردگارم دارم كه آن را خداوند برای پیامبرش روشن ساخت و پیامبرش آن را برای من روشن كرد و زودا كه روز قیامت، فرا خوانده شوم و گناهی بر من نباشد و اگر گناهی داشته باشم، [ ثواب ] پیكار من با آنان، آن را خواهد پوشاند.[3].

2146.شرح نهج البلاغة: طارق بن شهاب اَحمسی، آن گاه كه علی علیه السلام در تعقیب عایشه و همراهانش به ربذه آمد، به استقبال او رفت. وی از یاران علی علیه السلام و از پیروان او بود.

[ طارق] گوید: پیش از دیدن وی (علی علیه السلام)، پرسیدم چه چیزی او را تا این جا آورده است؟

گفته شد: طلحه، زبیر و عایشه با او به مخالفت برخاسته اند و وارد بصره شده اند.

[ طارق گوید: ] با خود گفتم: به راستی این یك جنگ است؟ و آیا با اُمّ المؤمنین و یاران پیامبر خدا بجنگم؟ به راستی كه كاری بس دشوار است!

سپس با خود گفتم: آیا علی را رها سازم؟ او كه نخستین ایمان آورنده به خداوند و پسر عمو وجانشین پیامبر خداست؟ این كه بسیار دشوارتر است!

سپس نزد او (علی علیه السلام) آمدم و بر او سلام كردم. نزد او نشستم و او داستان خود و پیمان شكنان را برایم شرح داد.[4].

2147.فتح الباری- به نقل از ابو محمّد علاء از پدرش-: مردی نزد علی علیه السلام آمد كه در زاویه بود و گفت: برای چه چیزی با اینان (جملیان) پیكار می كنی؟

فرمود: «برای حق».

مرد گفت: آنان هم كه می گویند برای حق [ می جنگند]!

فرمود: «به خاطر خارج شدنشان از جمعیّت مسلمانان و شكستن بیعت، با آنان پیكار می كنم».[5].

ر.ك: ج 4، ص 206 (حق مداری در شناخت مردان).









    1. تاریخ الیعقوبی: 210/2، الأمالی، طوسی: 134، أنساب الأشراف: 64/3.
    2. الأمالی، طوسی: 216/134.در كتاب الطرائف ): 215/136) چنین آمده است: و غزالی در كتاب المنقذ من الضلال نوشته است: خردمند، به سرور خردمندان علی علیه السلام اقتدا می كند آن جا كه فرمود: «حق با مردمان شناخته نشود حق را بشناس تا اهل آن را بشناسی».غزالی با این سخن گواهی می دهد كه علی علیه السلام سرور خردمندان است.
    3. شرح نهج البلاغة: 265/1.
    4. شرح نهج البلاغة: 226/1.
    5. فتح الباری: 57/13.